از میان سفره سبز و معطر شهر شیرگاه ، دو رودخانه که همچون ماری خوش خط و خال از میان این سبزه زارها گذشته و با صدای دلربایش به گوش شالیزارهای منتظر و چشم براه ، آواز وفا می خواند، قدم برمی دارد. هر آنکس کنار این دو رودخانه خلوت کند ، روحش را به آرامش دعوت کرده و از این دعوت ، سود سرشازی نصیبش خواهد شد.
کشاورزان زحمت کش با دیدن این دو یار وفادار کشت و کار ، لبخندی دلنشین در میان خانه باصفای قلبشان می نشیند که صورت زیبا و آفتاب خورده آنان را دلرباتر می کند.
شکر خدا را که اینگونه با این دو رود مقتدر و با محبت ، سفره سبز کشاورزان را باز نگه داشته.
اوایل انقلاب اسلامی بود که شبی منافقین کوردل به سپاه پاسداران شیرگاه حمله کردند.
از پشت ساختمان سپاه و بوسیله آر پی جی درب را ازبین بردند و وارد شدند.
بعد که وارد ساختمان شدند شهید دوستعلی زاده و شهید داوودیان را گرفتند و آنطور که میگویند از آن دو بزرگوار کلید اسلحه خانه را خواستند که وقتی با مقاومت آنان روبرو شدند ، هر دوی آن عزیزان را بشهادت رساندند.
یک نفر از منافقین هم احتمالا زخمی شد که فردای آن شب اسلحه آن شخص ظاهرا پیدا شد.
منافقان کوردل باید بدانند مردم غیور و شیردل شهر شهید پرور شیرگاه بیدی نیستند که با این بادها بلرزند.
شیرگاه و زیولا مملو از جوانان و مردان غیوری ست که کمر منافقان را شکستند و امید آنان را در گذشته و حال به یأس تبدیل کردند.
منافقان کوردل که روزگاری به این دیار و امثال این خطه دل بسته بودند ، خیلی زود فهمیدند اینجا جای این بی خانمان ها نیست و شیرگاه شهر شهداست . آنانکه برای اسلام و انقلاب که بر پایه اسلام استوار شده ، جان شیرین خود را تقدیم کردند و خونشان هر روز نهال نونهالان مرد را آبیاری می کند تا بزودی درختانی تنومند و استوار شوند.
همه آن روزها را بخاطر دارند که در پی پیکر پاک شهدا چه جمعیت انبوهی به راه می افتادند و با دست آسمانی شهدا دست پیمان و اخوت می دادند.
اینجا شیرگاه سرای شیران است. ورود برای شغالان بی آبرو ممنوع می باشد.
گلزار شهدای شیرگاه در قبرستان چالی که به وجود امام زاده حمزه متبرک شده ، قرار دارد.
شهدای بسیاری در این مکان مقدس آرمیده اند که هر وقت هر عاشق اهل دلی به این مکان قدم گذارد ، حال و هوای کوچه پس کوچه های قلبش ، رنگ الهی می گیرد و به آرامشی وصف ناشدنی می رسد.
این مکان بوستانی ست که عاشقان خداوند کریم ودود ، آواز عاشقی سرداده اند و دل بری می کنند.
عطر وجود این شهدا مشام آدمی را نوازش می کند و نوید روزهای خوش می دهد.
خوشا آنانکه که به درجه رفیع شهادت رسیده اند و در کنار مولایشان روزی می خورند.
پیراهن سبز و مخملی شیرگاه در حال تغییر لحن می باشد.
کم کم شهر دلنواز شیرگاه در پی تعویض پیراهن زیبای خود افتاده و چشمش به لباس رنگارنگ پاییزی دوخته شده.
پیراهن پاییزی آنقدر رنگهای پرجنب و جوش در خود جای داده که باد سرد قبل از زمستان از یاد می رود و چشم محو تماشای تک رنگهای قلم خورده بر بوم وسیع جنگلهای دور تا دور شهر میشود.
ای کاش من هم پیراهن گناه را از تن بردرآورم و رختی نو به تن کنم.